آدرسهای مرتبط

خبرنامه

عضويت در خبرنامه
نام

آدرس ايميل
پیوست
انصراف
به آرامی آغاز به مردن می کنی , اگر سفر نکنی ، اگر چیزی نخواهی ، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی ، اگر از خودت قدردانی نکنی . به آرامی آغاز به مردن میکنی، زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند. تو به آرامی آغاز به مردن می کنی ، اگر هنگامیکه با شغلت،یا عشقت شاد نیستی،آنرا عوض نکنی ، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی ، اگر ورای رویاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یکبار در زندگیت ورای مصلحت اندیشی بروی .... به آرامی آغاز به مردن میکنی، اگربرده عادات خود شوی ، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی .... اگر روزمرگی را تغییر ندهی ، اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی ، یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی. امروز زندگی را آغاز کن! امروز مخاطره کن ! امروز کاری بکن !نگذار که به آرامی بمیری . . . شادی را فراموش نک!
زندگي ... بهتر زيستن چاپ ارسال به دوست

هربار كه به زندگي فكر مي كنم ،  هر زمان كه شخصي از زندگي گله مي كند و هرگاه مشاهده گر زندگي ها مي شوم ، بيشتر و بيشتر به اين نتيجه مي رسم كه : زندگي همين است كه مي بيني ! ولي آنچه هست اين است كه معناي زندگي در ذهن ما انسان ها نياز به تعديل دارد . زندگي با تمام پستي و بلندهايش ، زندگي با تمام غم ها و شادي هايش و .... همه وهمه همان زندگيست . فقط نوع نگاه ما انسان هاست كه تفاوت ايجاد مي كند و باز هم نوع نگاه انسان است كه ماهيت وجودش را متفاوت مي سازد.

    من زندگي را دوست دارم ، تو زندگي را مي تواني دوست بداري و او هم مي تواند زندگي را دوست بدارد ، عليرغم دلتنگي ، عليرغم تنهايي و فقط فرد نياز دارد مهارتهاي جديد را بياموزد و توان خود را زياد كند.

    روزي روزگاري بود. دختر شاه پريان دلش گرفته بود و تصميم گرفت سفر به دريا كند. رفت و رفت و رفت تا جائي كه فقط آسمون بود و فقط آب.

    دختر شاه پريان ترسيده بود ، ترسيده بود كه در اون دوردستها ، تنهاي تنهاست. آنقدر ذهنش را ترس پر كرده بود كه ديگه جا براي دلتنگي نمانده بود و عليرغم اونهمه ترسي كه داشت، متوجه شد كه از دلتنگي ديگه خبري نيست و يكباره از خوشحاليش خنديد، حنده اي بلند سر داد... ديگه ترس هم برايش رنگ باخت و حالا خوشحالي رهايي از دلتنگي جاي ترس را هم گرفته بود ! و حالش خوب شد.

    هر كدوم از ما صبح كه از خواب بيدار مي شويم ، زماني كه چشمان ما باز مي شوند ، بعد از لحظه اي كه از ناخودآگاهي به خود آگاهي مي آئيم ، روانمان را روان كنيم ، با قدرت پاهايمان را بر روي زمين فشار دهيم و با خود زمزمه كنيم كه امروز هم روزي ديگر است ، همه چيز نو مي شود ، من نيز نو شده ام . در نوشدن شفافيت هست ، حال خوب هست ، زندگي هست و نور هست . همانطور كه زنگار ناخالصي بر جسم ما مينشيند و هر روز نياز به استحمام داريم تا پوستي تميز داشته باشيم و منافذي باز كه بتواند اكسيژن را بخوبي جذب كند، نياز به دوش رواني براي پاكيزكي روان و زنگار زدايي روان خود از ناخالصي ها و ويروس هاي روان داريم تا همواره روانمان روان بماند.

    انسان سالم داراي :
1-    جسم سالم
2-    روان سالم
است . فردي كه روان سالم دارد ، فكرش ، ذهنش ، كلامش و رفتارش در خدمت اوست . حال خوب دارد و خودش و اطرافيانش در امنيت ارتباط سالم بسر مي برند.

حالا چند تمرين :
1-    به عكس العمل هاي خود نسبت به عمل اطرافيان توجه كنيد.
2-    تعارض هاي درون خود را جستجو كنيد .اينو مي خواهم يا اينو نمي خواهم .
3-    ليست كنيد شرطي هاي خود را

4-    ليست كنيد ترس هاي خود را

 

  • وقتي فردي به خود اعتقاد دارد عملكرد او در خفاء و آشكار يكي است.

  • وقتي فردي از حرمت نفس بالا، عزت نفس بالا (self-esteem) بهره مند است ، خود را مشاهده كرده و خود را همانگونه كه است مي پذيرد و خود را دوست مي دارد. به خود احترام مي گذارد و از اعتماد بنفس خوبي برخوردار است .

  • كساني كه خواهان ارتباط موثر هستند به گفتگوي موثر اعتقاد دارند و مي دانند كه درست گوش كردن هنر است و هم چنين مسئوليت كلام خود را بعهده دارد.

  • كسي كه روي خود كار كرده ديگر واكنشي برخورد نمي كند و نوع ديگر ديدن و نوع ديگر انديشيدن و نوع ديگر عمل كردن را مي داند و در واقع فرد عامل است.

  • وقتي فرد از شرطي هاي منفي برخوردار است ، عكس العمل هاي فوري نسبت به عمل ديگران دارد كه آنهم بستگي به نوع شرطي او دارد.

  • علائم افسردگي را مي شناسيم كه فرد افسرده ممكن است از بي حوصلگي ، اختلال در اشتها ، اختلال درخواب، اختلال در امور جنسي ، عدم قدرت تصميم گيري ، عدم علاقه به خود و عدم علاقه به ديگران ، سوء ظن و خودآزاري رنج  برد.

  • كساني كه راه موفقيت را طي مي كنند مي دانند كه : سرزنش ، خوددلسوزي ، عدم قدرت تصميم گيري ، عدم مسئوليت پذيري ، دودلي ، اضطراب ، وسواس همگي آفات موفقيت هستند و در صورت امكان لازم است كه تغيير يابند.

  • در بهتر زيستن ملامت جايگاهي ندارد و مي دانيم كه : « سلامت با ملامت سازگاري ندارد»

  • كارمندي كه به خودش اعتقاد دارد، كارش را درست انجام ميدهد ، چون به خودش و به كارش احترام مي گذارد ، چنين كارمندي به خانه بر مي گردد و حس خوبي دارد.

  • كسي كه خودش را دوست ندارد، خودش را حذف مي كند ، زياد سرويس مي دهد . زياد مي چسبد و مي ترسد كه تنها بماند. چنين فردي در ازدواج موجب ايجاد اختناق در همسر مي شود و او را از خود و خانه فراري مي دهد و هر چه همسر دور مي شود، بيشتر احساس ناخواسته بودن كرده و در نهايت زندگي بهم مي خورد.

  • اگه بگيم : همه را دوست دارم به جز خودم ، خود را گول زده ايم.

ديگران را هم دوست نداريم و فقط گدايي محبت مي كنيم كه آنهم براي تاييد خود است و نه به دليل محبت بدون چشمداشت . در صورتي كه زماني مي توانيم شاد باشيم كه از مرز نياز به تاييد ديگران بگذريم و به بتوانيم به خود احترام بگذاريم و خود را همانگونه كه هستيم دوست بداريم و در جهت بهبود تلاش كنيم.
در پايان جهت بهتر زيستن اول با خودمان آشتي كنيم تا بتوانيم در آشتي با ديگران زندگي را سپري كنيم.

 
< بعد   قبل >

نظر سنجی

نظر شما راجع به سایت موسسه چیست
 

جستجو

 

Advertisement