آدرسهای مرتبط

خبرنامه

عضويت در خبرنامه
نام

آدرس ايميل
پیوست
انصراف
به آرامی آغاز به مردن می کنی , اگر سفر نکنی ، اگر چیزی نخواهی ، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی ، اگر از خودت قدردانی نکنی . به آرامی آغاز به مردن میکنی، زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند. تو به آرامی آغاز به مردن می کنی ، اگر هنگامیکه با شغلت،یا عشقت شاد نیستی،آنرا عوض نکنی ، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی ، اگر ورای رویاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یکبار در زندگیت ورای مصلحت اندیشی بروی .... به آرامی آغاز به مردن میکنی، اگربرده عادات خود شوی ، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی .... اگر روزمرگی را تغییر ندهی ، اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی ، یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی. امروز زندگی را آغاز کن! امروز مخاطره کن ! امروز کاری بکن !نگذار که به آرامی بمیری . . . شادی را فراموش نک!
گذري در گرداب فقر و نظري بر پيامدهاي فقر چاپ ارسال به دوست

در عصر حاضر كه در قرن بيست و يكم بسر مي بريم ، در جهان هستي عليرغم تمامي نعمات الهي ، شاهد فجايعي هستيم كه ناشي از فقر مادي و يا فقر معنوي است و واژه «فقر» منحصر به كشور ما نيست و چه بسا مردماني در كشورهاي ثروتمند ، در نهايت تنگدستي و زير خط فقر بسر مي برند... 


گاه مطالبي را مي خوانيم ؟ در بطن جامعه ، آن هم از نه راه دور ، بلكه در شهر و در ديار خودمان رخ مي دهد و گاه در جرايد درج مي شود ... چندي پيش خوانديم كه پدري به ظاهر در اثر فقر و در واقع به علت «استيصال » دست به خودكشي و فرزندكشي زده است . مادر محكمه  ننشسته ايم كه بخواهيم قضاوت كرده و حكم صادر كنيم و اصلاً اينكه جرم چيست و مقصر كيست ، دردي را درمان نمي كند ؛ ولي از ديد روانشناسي و جامعه شناسي با نگاهي مبسوط به علت جرم دقت مي كنيم. به قول دوستي فرزانه تا زماني كه « كاسه اي در خانه هست ،‌هنوز هم اميد هست» چگونه اينكه به قول آقاي سهراب سپهري « تا شقايق هست زندگي بايد كرد؟ » حال كه از اين ديد به مساله مي نگريم باور خود را اينگونه بيان مي كنيم كه اين پدر و اين فرد به غير از فقر مادي يا دچار فقر معنوي بوده و تكيه گاه الهي را براي خود سست ديده و يا به هر دليلي دچار «خطاي شناخت » از ديدگاه روانشناسي بوده كه دينا را سياه ديده و جز مرگ چاره‌اي نديده است ، در صورتي كه ما معتقديم كه دنيا «گاه سياه » و «گاه سفيد و سياه »‌ و « گاه رنگارنگ» است و زماني كه مشكلات عديده روي مي آوريد ؛ به نوعي ديگر ديدن « چشم ها را بايد شست ، نوع ديگر بايد ديد » و يا « مساله را مي توان تحمل كرد و پذيرفت و با انعطاف به دنبال راه حل بود و مي توان در بحران ها «ذكر » گفت ، « اين نيز بگذرد . »‌

ما در كنار خودگاه ثروتمنداني را مي بينم كه از هر فقيري فقيرتر هستند و با آن كه به ظاهر همه چيز دارند ، هيچ چيز ندارند و گاه در اين ميان فردي چون پسر راكفلر ثروتمند معروف نيويوركي دست به خودكشي مي زند و در مقابل گاه افراد فقيري را مي بينيم كه در نهايت تنگدستي زندگي مي كنند ولي از غناي بسيار در زندگي بهره مند هستند و با سلامت كامل روان و ارتباط موثر با اطرافيان همه چيز را به شراكت مي گذارند و به خوبي از پس مشكل بر مي آيند و اگر دستشان خاليست ، دلي دريايي دارند و به همسر و فرزندان با همدلي و همسويي مي فهمانند كه كمبود آنها را درك مي كنند ! در صدد رفع آن هستند و با جملات گرم ، كانون خانه را زيبا مي‌كنند و مشكل فقر ، مشكل عدم تفاهم به همراه ندارد و ... به قول استادي :
خانمي كه از خواست شوهر خود گلايه مي كند ، ابتدا بهتر است كه جوانب زندگي و كار شوهر خود را در نظر گرفته و امكانات را واقع بينانه بسنجد و وضع اقتصادي خانواده را از ديد شوهر خود نگاه كند . گاه ممكن است ضعف مالي به شكل خست خودنمايي كند . اگر چه فقر مي تواند يكي از علل سوء تفاهمات و اختلافات بنيادي باشد ، اما با افزايش و بسط فرهنگ تفاهم ، (كه نياز به صحبت و گفت و گو بين اعضاء خانواده به روش خاص دارد كه بتوانند بحث كنند و از حال هم با خبر باشند ولي «بحث » آنها تبديل به « جر و بحث » نشود. ) مي‌توان از تلخي و فشار آن كاست . به هر حال افزودن مشكلي بر مشكلات ديگر خردمندانه نيست و دردي را دوا نمي كند و اگر مشكلي بنام فقر وجود دارد ، نبايد مشكل ديگري به نام سوء تفاهم و اختلاف نظر را به آن افزود . فراموش نكنيم كه كوشش ما بايد صرف دستيابي به وحدت نظر و يا دست كم تفاهم باشد والبته در هر موردي پذيرش مساله مي تواند به آرامش كمك فراوان كند. كه لازم به ذكر است كه پذيرش دليل عدم تلاش براي بهبود نيست . بلكه فرد مي پذيرد كه يك چنين مشكل در اين لحظه وجود دارد و ديگر نق نمي زند ولي تلاش براي بهبود را ادامه مي دهد .

در اينجا دوست دارم به مساله « فقر» از نوع «فقر پنهان» اشاره كنيم . شما ، بله شما خواننده عزيز كه همين الان مشغول خواندن همين مطلب هستيد ، چند لحظه چشم هايتان را بسته و كسي به اطرافيان خود فكر كنيد . آيا مي توانيد از چند دوست ، چند قوم خويش و يا چند همسايه (اگر نه خودتان) ‌ياد كنيد كه از فقر پنهان رنج مي برند و به اصطلاح « صورتشان را با سيلي سرخ نگه مي دارند» آن هم در اين برهه زمان . آيا شما با خانواده‌هاي به ظاهر آرامي روبرو هستيد كه احتمالاً در باطن با فقر دست و پنجه نرم مي كنند ؟ خانواده يك كارمند ساده ، يك استاد دانشگاه ، يك بازنشسته عالي رتبه ، آيا كارمندي كه نياز به آرامش براي انجام امور اداري دارد ، مي تواند مشكل فقر را ناديده گرفته و با وجدان عالي كار كند ؟ آيا استادي كه در پاسخگويي نيازهاي اوليه خانواده درمانده مي تواند به كار پژوهشي كه لازمه تدريس دانشگاه است ادامه دهد؟ آيا به پدربزرگ بازنشسته اي كه غير از خرج زندگي و بيماري خود و همسر مسن خود بايد جواب چشم‌هاي نوه‌هايي را كه به دستان او دوخته شده بدهد، فكر كرده ايد ؟ عواقب چطور ؟

آيا فقر پنهان كارمند پيامدهايي ندارد ؟ آيا فقر پنهان استاد دانشگاه ما افت سطح علمي دانشگاهي به دنبال ندارد ؟ آيا فقر پنهان پدر بزرگ مزيد بر علت نشده تا زودتر او را در معضل افسردگي به دست فراموشي سپرد ؟

 
< بعد   قبل >

نظر سنجی

نظر شما راجع به سایت موسسه چیست
 

جستجو

 

Advertisement