«مامان و بابای دوست داشتنی» |
کتاب «مامان و بابای دوست داشتنی» منتشر شد ...
مامان و باباي دوستداشتني
نويسنده: دكتر داتسون
ترجمه و تأليف: شكيبا بشير فرهمند
روانشناس مؤسس مؤسسه فرهنگي هفتباور
نشر كولهپشتي
سرشناسه : داتسون، فيتسهييو، 1933 – م. Dodson, Fitzhugh عنوان و
پديدآور : مامان و باباي دوستداشتني
/ نويسنده: داتسون؛ مترجم مشخصات
نشر : تهران: كولهپشتي ، 1387. مشخصات ظاهري :
184 ص. شابك : 30000 ريال 978-600-5337-14-3 وضعيت فهرستنويسي:
فيپا. يادداشت : عنوان اصلي: How
to parent, c 1970. موضوع : كودكان -- سرپرستي. موضوع : كودكان -- روانشناسي. شناسه
افزوده : بشير فرهمند، شكيبا،
1331 -. ردهبندي
كنگره : 1387 2م23د/769 HQ ردهبندي
ديويي : 9/641 شماره
كتابخانهملي: 1314063
انتشارات كولهپشتي
آدرس: تهران، خيابان انقلاب، خ 12 فروردين، بنبست حقيقت، پلاك 1/56، واحد 2 تلفن: 3054863 0912 - 66961628
مامان و باباي دوستداشتني نويسنده: دكتر داتسون ترجمه و تأليف: شكيبا بشير فرهمند صفحهآرايي: جهانفارس چاپ اول: بهار 88 تيراژ: 2000 نسخه قيمت: 3000 تومان شابك: 3-14-5337-600-978
« كليه حقوق براي مترجم محفوظ است. » www.7BAVAR.com 3729600 0912
فهرست مطالب
عنوان................................................................................................................ صفحه
پيشكش به:
همة مادران و پدراني كه با عشق و كسب اطلاعات كافي و صبوري، فرزندان خود را با بهداشت رواني خوب بزرگ ميكنند و به فرزندان خود بال پرواز ميدهند و آنها را براي خود نميخواهند و ميپذيرند كه آنها امانات الهي هستند و تربيت خوب لازمه امانتداري «فرزند» است و بهداشت رواني ساده از كف ميرود و ديگر هيچ...
من زماني فرزند بودم و حالا يك مادرم و به ضمانت بيش از 25 سال سابقه خدمت در زمينه روانشناسي خانواده، عقيده دارم كه با پاي شكسته ميتوان زندگي كرد ولي بدون بهداشت روان و با (حرمت نفس) خدشهدار شده زندگي كودك سخت ميشود.
تقديم به مادرم و پدرم كه مرا با عشق و پذيرش و احترام و عزتنفس پروراندند و روحشان شاد باد.
تقديم به پسرم شروين و دخترم شادي كه طعم زيباي مادري را به من چشاندند و در راه پرورش آن دو من هم به اينجا رسيدم.
تقديم به همة مراجعانم كه در طول اين سالها در خدمتشان بودم و صادقانه تلاش كردم چراغي باشم كه راه آنها را، راه تاريك و گاه پرنشيب و فراز آنها را روشن كنم تا خود مسير را بهتر بيابند.
تقديم به مادر و پدري كه از آنها زاده نشدم ولي بسياري از پيشرفتم را مديون آنها هستم و همواره آنها را در ذهن خود زنده نگهداشتهام.
تقديم به دوستي كه استاد مشاور و راهنمايم بود و بسيار در برنامهريزي درسي و كاري مرا ياري داده و ياورم بود.
جملهاي از پدرم برايتان نقل ميكنم و خود آن را تجزيه و تحليل كنيد؛ شايد هر بار معنايي جديد دريافت كنيد، همچون من: « مهرههاي شطرنج را درست بچينيد، برد و باخت با شماست ولي كيش و مات شدن هم آسان است. »
مقدمه: «هر كودك آفريدهاي يگانه و تركيب بديعي از شگفتيهاست.» لئويوسكاليا
آيا ميدانيم از جميع مسئوليتهاي پدرومادر وظيفهاي مهمتر از تربيت فرزندان شايسته نيست؟ آيا براي تربيت كردن فرزندانمان از صلاحيت و مهارتهاي لازم برخورداريم؟ آيا سواي رسيدگي به مسايل و موضوعات فيزيكي و جسماني به روان فرزندان خود توجه داريم؟ آيا ميتوانيم فرزنداني مسئوليتپذير، فرزنداني اخلاقي و با اعتماد به نفس تحويل جامعه بدهيم؟ آيا ميدانيم كودك ما موجودي منحصربفرد است و آيا اين يگانگي او را به رسميت ميشناسيم؟ يا نه در مقام مقايسه هستيم و به اين توجه نداريم كه طبيعت همساني را دوست ندارد. بدون ترديد تربيت فرزندان در تمام ادوار تاريخ يكي از مهمترين و سرنوشتسازترين فعاليتهاي پدرومادر بوده است و با اين حال هرگز به اندازه امروز نقش مهم پدرومادر در تربيت فرزندان صالح، سالم و موفق محسوس نبوده است. به راستي خوب بودن يعني چه؟ آيا كودكي كه بيچون و چرا به حرف پدرومادرش گوش ميدهد لزوماً بچه خوبيست؟ يا نه به جاي آن، فرزند خوب كسي است كه از استقلال راي برخوردار بوده، توانايي فكر كردن دارد و به حكم وجدان و شعور خود عمل ميكند. كمي فكر كنيد شما از خوب بودن فرزندان خود چه انتظاري داريد؟ آيا ميخواهيد به حقوق ديگران احترام بگذارند؟ ميخواهيد قوانين و مقررات را محترم بشمارند؟ آيا ميخواهيد مسئول رفتار خود باشند و حق و حقوق ساير انسانها را رعايت كنند؟ آيا ميخواهيد روي پاي خود بايستند و تسليم خواستههاي ديگران نشوند؟ لازمه تربيت فرزندان شايسته چيست؟ راستي شماي پدر و مادر درباره اكتسابي بودن رفتار و يا جبري بودن آن چه تصوري داريد؟ آيا ميدانيد به رغم برخي از باورهاي قديمي كه تصور ميشد رفتار كودك، در دوران كودكي و بعد در نوجواني و بزرگسالي جبري است و از طريق ژنهاي پدرومادر به كودك به ارث ميرسند، بخش بيشتر رفتار كودك فراگرفتي است؟ پدرومادر تا شش سالگي فرزندانشان بيشترين تأثير را بر كودك خود برجاي ميگذارند و اصولاً بچهها از پدر و به خصوص از مادر خود برداشتي خداگونه دارند و به شكل خودآگاه و ناخودآگاه رفتار آنها را براي خود انتخاب ميكنند. با اين حساب ما به فرزندانمان چه آموزش ميدهيم؟ آيا درس عشق ميدهيم؟ آيا ميدانيم عشق فرايندي آموختني است كه بايد آنرا در كودكي آموخت؟ و با اين حساب آيا درس عشق ميدهيم؟ يا نه برچسب ميزنيم، مقايسه ميكنيم، او را به رقابت با ديگران تشويق ميكنيم؟ آيا خود را ارباب كودكمان ميدانيم وخداوندگونه درباره آنها تصميم ميگيريم؟ آيا هميشه حق را به پدرومادر ميدهيم؟ آيا حق حيات كودك را تهديدي براي خود تلقي ميكنيم؟ آيا تشكر ظاهري را بهتر از ناسپاسي صادقانه ميدانيم؟ آيا ميان فرزندان خود تبعيض قايل ميشويم؟ آيا خلاقيت را در آنها ميكشيم؟ آيا آنها را به كمال طلبي تشويق ميكنيم؟ توجه داشته باشيم كودك از روي عجز و درماندگي و وابستگي و وحشت نميتواند بپذيرد كه پدرومادرش بيكفايت هستند، نميپذيرد كه بيمار و غيركامل هستند. كودك با روش «دفاع من» درصدد دفاع از خود برميآيد، احساسات خود را سركوب ميكند، حوادث را انكار مينمايد، خشم خود را جابهجا ميسازد و آنرا به دوستان و اسباببازيها و ديگران انتقال ميدهد. گرفتار پيوند خيال ميشود، آرمانگرايي ميكند. درباره تربيت فرزندان و بزرگ كردن آنها هزاران كتاب به رشته تحرير درآمده است و با اين حال هنوز از حدكفايت در اين خصوص فاصله داريم. بسياري از اين كتابها باتوجه به باورها و ارزشهايي نوشته شدهاند كه بعضاً با مقولات فرهنگي ما سازگاري ندارند. و در اين شرايط ايجاب ميكند كه نويسندگان، پژوهشگران، روانشناسان و متخصصان تربيتي با رعايت ارزشها و باورهاي سرزمين ما بيش از گذشته آستينها را بالا بزنند و آثاري ارزشمند و مفيد تدارك ببيند. جاي بسي خوشحالي و اسباب مسرت و بالندگي است كه خانم شكيبا بشير فرهمند با احساس وظيفهاي سترگ در اين راستا قدم برداشتهاند. اميدوارم والدين عزيز ايراني از اين كتاب بهره كافي ببرند. مهدي قراچه داغي 15/10/87
سخن مترجم: ميدانيد كه نوزاد انسان با توانائي بالقوّه متولّد ميشود؟ ميدانيد در صورتي كه رشد طبيعي صورت گيرد توانائيها از قوّه به فعل درميآيد؟ كه در آن صورت كودك آنگونه ميشود كه قرار است بشود؟ ميدانيد آفاتي چون تحقير، خرد شدن و يا... ممكن است به او وارد شود؟ آن وقت است كه دچار اضطراب شده و از مسير طبيعي رشد خارج ميگردد و براي آرام ساختن خود و غلبه بر اضطراب بطور ناخودآگاه شروع به ايجاد مكانيسمهاي دفاعي چون تشكيل شخصيتهاي مهرطلبي، برتري طلبي و يا عزتطلبي ميكند و در دنياي عصبيّت غوطهور ميشود و براي رهايي تلاش ميكند كه يا عشق ديگران را طلب كند و ايمن باشد و يا با ايجاد برتري بر ديگران سوار شود و يا خود را در كنج عزلت زنداني نمايد كه ايمن بماند. و يا پدر و مادر ميخواهند كودك را با اعتماد به نفس بزرگ كنند و به جاي اعتماد به نفس به او غرور كه اعتماد به نفس كاذب است ميدهند. مطمئناً هيچ پدري و هيچ مادري نميخواهد چنين سرنوشتي را براي كودك خود رقم زند ولي والدين هم همانگونه عمل ميكنند كه "ميدانند و يا ميتوانند" و در صورت نداشتن اطلاعات نميتوان آنها را مقصّر دانست. ولي از آنجايي كه امر خطير "پدري و مادري" مسئوليت عظيمي است كه بر عهده والدين است؛ لازم است آگاهانه، با اطلاعات و البتّه صبوري توأم با عشق بار مسئوليت را به درستي به سرمنزل مقصود برسانيد. بيائيد دست هم را بگيريم ولي هرگز مچ نگيريم؛ باشد كه نسلهاي بهتري را داشتهباشيم كه با بهداشت روان خانواده سالم و درنهايت جامعه سالم روبرو باشيم. با نقل جمله آخر كتاب سخن را كوتاه كنم: علم، منطق و عشق ... سه اصل مهمّ ... كه ... عشق كليد اصلي است. ولي منكر تأثير علم ناشي از اطلاعاتي كه كسب ميشود نميتوان بود...
«موفق باشيد؛ مامان و باباي دوستداشتني» |