پیکنیک....چطور با پیش داوری عمرمون و تلف میکنیم تا م |
یک روز خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به
پیکنیک بروند. از آنجا که لاک در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا
کردن یک جای مناسب ترک کردند. پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها
با این مورد موافق بودند. بعد لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش
کلی بالا و پایین پرید، گر چه او او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا
وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. سه سال گذشت… و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال
… شش سال … سپس در سال در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان
از پشت یک درخت بیرون پرید،« نتیجه اخلاقی: بعضی
از ما ،زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی |